
با همه ی بی سر و سامانی ام
باز به دنبال پریشانی ام
طاقتِ فرسوده گیم هیچ نیست
در پیِ ویران شدنی آنیم
آمده ام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظه ی توفانی ام
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمده ام تا تو بسوزانی ام
آمده ام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانی ام
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانی ام
خوب ترین حادثه می دانمت
خوب ترین حادثه می دانی ام؟
حرف بزن بغض مرا باز کن
دیر زمانی ست که بارانی ام
حرف بزن حرف بزن سالهاست
تشنه یک صحبت طولانی ام.
ها ... به کجا می کشی ای خوب من! ؟
ها ... نکشانی به پشیمانی ام